دستهایم را گذاشته ام روی گلویش ، خوشش آمد ... من فشار دادم ... لبخند زد ... بیشتر فشار دادم ... لبخندش کمی محو شد ... بیشتر فشار دادم ، خیلی زیاد ... نمیتوانست نفس بکشد ... به خِر خِر افتاد ... بیشتر فشار دادم ... ...
فقط نگاهم میکرد ، بی هیچ نفسی ... نگاهش کردم .. فقط نگاه
{آخرین کسی که در ذهنم کشتم }