بعد الان دارم فک میکنم میبینم واسه چی خب پزشکی زدم؟نه اونم تهران آخه ؟ بعد فهمیدم اصن فکر نکردم
قصه ی ناتمام
با عجله کفش مشکی دخترانه ام را پا میکنم ، وقت نیست برای پوشیدن آلستار بنفشم . باز هم دیر میرسیدم ، مثل دفعه های قبل . رژ لب قرمزم را توی کیفم گذاشته بودم تا توی راه بمالم به لبم . داشتم فکر میکردم انسان عاقل و با شعوری بوده کسی که اولین بار آینه را در آسانسور نصب کرده است . دکمه آسانسور را چند بار میزنم . وقتی آدم عجله دارد احساس میکند با چندبار زدن دکمه آسانسور زودتر بالا می آید .
بالاخره آسانسور آمد. " طبقه ی سوم " صدای زن چندش آوره همان آساسنور ! وای بدترین صداها را همیشه میگذارند روی اپراتورها ، فرودگاه و ... ، و حالا هم آسانسور . گردنم را تکان میدهم و صدایم را نازک میکنم : " طبقه سوم " .
میزنم p . رژ را بیرون می آورم و خیلی سریع میکشم به لبم ، چند بارلبم را میمالم که همه جا پخش شود! .
"طبقه ی اول" ، صدای چندش آور باعث شد که بگویم فاک ! . درِ آسانسور باز شد و کسی که در طبقه ی p انتظار دیدنش را داشتم را دیدم . گفت عجله کردم ، برای دیدنت .
عجول بودن قشنگترین اخلاق است
------------------------------------------------------------------------------------------------
آرام بند کفشهایم را بستم . برای آخرین بار در آینه ی راهرو خودم را چک کردم . نگاهی کلی به مو و شال و آرایشم انداختم .
در راهرو آسانسور را زدم . نیامد . از پله ها پایین رفتم . رسیدم پارکینگ . توی ماشین که نشستم گفت نمیشد زودتر بیای؟گفتم از عجول بودن متنفرم
اشک ها امان نمیدهند
زودتر از صدا و سیما، ما شما را دیدیم ، هستیم در کنارتان ، بیشتر از وزیر بهداشت و غیره . ما کمکتان میکنیم از راه دور ، پشتتان هستیم آذربایجان
والا چیز زیادی نیس
الان نیاز دارم به کسی که لبه ی تخت کنارم بنشیند دستش را روی شانه ام بگذارد و بگوید : ناراحت نباش ، منم مثه تو ، حالا چه گهی بخوریم؟
من هم با یک لبخند پهن نگاهش کنم و با هم به گه خوردنمان فکر کنیم
من هم با یک لبخند پهن نگاهش کنم و با هم به گه خوردنمان فکر کنیم
Subscribe to:
Posts (Atom)